جدول جو
جدول جو

معنی په کل - جستجوی لغت در جدول جو

په کل
پشت گردن، ردپا، بر جای ماندن ردپا بر زمین، بازگشت از مسیر رفته، قسمت چریده شده ی مرتع، بازگشت از مسیر رفته، پشت، بخش پشتی آغل گاو، دنباله چیزی را گرفتن، پی جویی، نشان پا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَپْ پَ کَ)
دهی از دهستان سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در دوازده هزارگزی شمال خاوری کوزران و کنار رود خانه کهناب واقع است دشتی سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. آب آن از سراب سلطان حاجی و محصول آنجا غلات و صیفی و توتون و حبوبات و لبنیات و میوه است و سیب آن بخوبی در سنجابی مشهور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. در زمستان گله داران آنجا به گرمسیر حدود قصر شیرین میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پِ کُ اُ)
په سلاتیه. نام ناحیتی در حدود سند. (ایران باستان ج 2 ص 1766)
لغت نامه دهخدا
گوساله ی یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی
انتهای اجاق در کومه ی گالشی، پیرامون اجاق
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین بنه گاه رمه پس از کوچ، پشیمان شدن و بازگشتن از راهی که طی شد، پس گرد، عقب گرد، جای پا، نشان پا که از رفتن کسی یا حیوانی بر زمین بماند، پشت گردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ردپا
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع اهرم چوبی که زیر کوله ی هیزم قرار دهند تا حمل آن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن، بازگشت
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی دو شاخه با پایه ی بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و کوهی درجنوب کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سخن پراکنی در حمایت و پشتیبانی از کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
بخش پایین اتاق، کنار اجاق اتاق
فرهنگ گویش مازندرانی
تعقیب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان دابوی جنوبی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی